گرداگرد، دور، دور تا دور، پیرامون، در هر سو
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
The soldiers stood around the officer.
سربازان دور افسر ایستادند.
They plant trees around the building.
دور تا دور ساختمان را درخت میکارند.
Flowers and trees could be seen all around.
از هر سو گل و درخت دیده میشد.
Don't run around with bad people!
با آدمهای بد محشور نشو!
(عامیانه) تقریبا، قدری، حدود
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Stay around a little longer.
قدری بیشتر بمان.
around five kilograms
حدود پنج کیلوگرم
در اطراف، در حوالی، در نزدیکی، در حدود
Only the people around the Shah knew of his illness.
فقط نزدیکان شاه از بیماری او اطلاع داشتند.
around the year 1991
در حدود سال 1991
موجود، در قید حیات
When the dinosaurs were still around.
هنگامیکه دایناسورها هنوز موجود بودند.
He is up and around.
(از بستر) برخواسته و فعالشده است.
His turn came around.
نوبت او سر رسید.
برای دیدنمان بیا.
(عامیانه) گرگ باراندیده بودن، پر تجربه بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «around» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/around