امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Throughout

θruːˈaʊt θruːˈaʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb preposition B2
سراسر، تماماً، از درون و بیرون، به‌ کلی، کاملاً، کلاً، در تمام، در سرتاسر، همه جای، از اول تا آخر، در طول، در تمام مدت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The music played throughout the entire dinner party.
- در تمام مهمانی شام موسیقی نواخته شد.
- throughout his life
- در سراسر عمرش
- throughout the country
- سراسر کشور
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد throughout

  1. adjective during the whole of
    Synonyms: all over, all the time, all through, around, at full length, completely, during, every bit, everyplace, everywhere, far and near, far and wide, for the duration, from beginning to end, from end to end, from one end to the other, from start to finish, from the start, from the word go, high and low, in all respects, in every place, in everything, inside and out, on all accounts, over, overall, right through, round, the whole time, through the whole of, to the end, up and down

ارجاع به لغت throughout

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «throughout» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/throughout

لغات نزدیک throughout

پیشنهاد بهبود معانی