بازده، دستیافت، توان عملیاتی
The team’s productivity improved, leading to greater throughput in their projects.
بهرهوری تیم بهبود یافت و منجر به بازده بیشتر در پروژههای آنها شد.
Analyzing the throughput helps identify bottlenecks in production.
تجزیه و تحلیل توان عملیاتی به شناسایی تنگناها در تولید کمک میکند.
کامپیوتر توان عملیاتی، گذرداد شبکه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کامپیوتر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
High network throughput is essential for smooth data transfer.
توان عملیاتی بالای شبکه برای انتقال راحت داده ضروری است.
The software update significantly boosted the system's throughput.
بهروزرسانی نرمافزار بهطور قابل توجهی توان عملیاتی سیستم را افزایش داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «throughput» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/throughput