فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Throughput

ˈθruːpʊt ˈθruːpʊt

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun singular countable uncountable

بازده، دست‌یافت، توان عملیاتی

The team’s productivity improved, leading to greater throughput in their projects.

بهره‌وری تیم بهبود یافت و منجر به بازده بیشتر در پروژه‌های آن‌ها شد.

Analyzing the throughput helps identify bottlenecks in production.

تجزیه و تحلیل توان عملیاتی به شناسایی تنگناها در تولید کمک می‌کند.

noun singular countable uncountable

کامپیوتر توان عملیاتی، گذرداد شبکه

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

High network throughput is essential for smooth data transfer.

توان عملیاتی بالای شبکه برای انتقال راحت داده ضروری است.

The software update significantly boosted the system's throughput.

به‌روزرسانی نرم‌افزار به‌طور قابل توجهی توان عملیاتی سیستم را افزایش داد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت throughput

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «throughput» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/throughput

لغات نزدیک throughput

پیشنهاد بهبود معانی