wall, septum, partition, screen, enclosure
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
توپ را به دیوار بزن.
Throw the ball against the wall.
زلزله موجب فرو ریختن دیوار شد.
The earthquake caused the wall to crumble.
از روی دیوار پریدن
to leap a wall
گلوله دیوار را سوراخ کرد.
The bullet pierced the wall.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «دیوار» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دیوار