آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Neighboring

ˈneɪbərɪŋ ˈneɪbərɪŋ

معنی neighboring | جمله با neighboring

adjective B2

همسایه، دیواربه‌دیوار، مجاور، هم‌جوار، نزدیک به‌هم، نزدیک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

one of the neighboring villages

یکی از روستاهای مجاور

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد neighboring

  1. verb to be contiguous or next to
    Synonyms:
    touching joining meeting adjoining bordering abutting bounding verging butting addressing
  1. adjective having a common boundary or edge; abutting; touching

ارجاع به لغت neighboring

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «neighboring» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/neighboring

لغات نزدیک neighboring

پیشنهاد بهبود معانی