فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Adjacent

əˈdʒeɪsnt əˈdʒeɪsnt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2

مجاور، نزدیک، کناری، همسایه، هم‌جوار، دیوار‌به‌دیوار، در حوالی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The adjacent classroom was empty, so the teacher decided to use it for a group activity.

کلاس مجاور خالی بود و معلم تصمیم گرفت از آن برای یک فعالیت گروهی استفاده کند.

He went to the adjacent room.

او به اتاق کناری رفت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

adjacent farms

مزارع هم‌جوار

to be adjacent

در حوالی هم بودن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد adjacent

  1. adjective next to, abutting
    Synonyms:
    near close beside next to neighboring adjoining contiguous bordering touching alongside close by next door
    Antonyms:
    far away distant separate apart detached remote faraway disconnected nonadjacent

ارجاع به لغت adjacent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «adjacent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/adjacent

لغات نزدیک adjacent

پیشنهاد بهبود معانی