مجاور، نزدیک، کناری، همسایه، همجوار، دیواربهدیوار، در حوالی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The adjacent classroom was empty, so the teacher decided to use it for a group activity.
کلاس مجاور خالی بود و معلم تصمیم گرفت از آن برای یک فعالیت گروهی استفاده کند.
He went to the adjacent room.
او به اتاق کناری رفت.
adjacent farms
مزارع همجوار
to be adjacent
در حوالی هم بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «adjacent» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/adjacent