فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Adjacency

əˈdʒeɪsnsi əˈdʒeɪsnsi

شکل جمع:

adjacencies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable formal

مجاورت، هم‌جواری، نزدیکی، همسایگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

These buildings are in adjacency to each other.

این ساختمان‌ها در مجاورت یکدیگر قرار دارند.

The adjacency of two commercial areas can create more opportunities for collaboration.

هم‌جواری دو منطقه‌ی تجاری می‌تواند فرصت‌های همکاری بیشتری ایجاد کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد adjacency

  1. noun the attribute of being so near as to be touching
    Synonyms:
    contiguity contiguousness

ارجاع به لغت adjacency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «adjacency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/adjacency

لغات نزدیک adjacency

پیشنهاد بهبود معانی