فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Contiguity

ˌkɒntɪˈɡjuːɪti ˌkɒntɪˈɡjuːɪti

معنی و نمونه‌جمله

noun

مجاورت، همسایگی (درمورد مماس بودن و نزدیک بودن به‌کار می‌رود)، هم‌پهلویی، همجواری، هم‌مرزی، دیوار به دیواری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

the contiguity of their garden and our house

هم‌دیواری باغ آن‌ها و خانه‌ی ما

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد contiguity

  1. noun the attribute of being so near as to be touching
    Synonyms:
    adjacency contiguousness

ارجاع به لغت contiguity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «contiguity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/contiguity

لغات نزدیک contiguity

پیشنهاد بهبود معانی