فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Contiguity

ˌkɒntɪˈɡjuːɪti ˌkɒntɪˈɡjuːɪti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    مجاورت، همسایگی (درمورد مماس بودن و نزدیک بودن به‌کار می‌رود)، هم‌پهلویی، همجواری، هم‌مرزی، دیوار به دیواری
    • - the contiguity of their garden and our house
    • - هم‌دیواری باغ آن‌ها و خانه‌ی ما
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد contiguity

  1. noun The attribute of being so near as to be touching
    Synonyms: adjacency, contiguousness

ارجاع به لغت contiguity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «contiguity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/contiguity

لغات نزدیک contiguity

پیشنهاد بهبود معانی