فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Continence

ˈkɑːnt̬nəns ˈkɒntənəns

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

نگه داشتن ادرار یا مدفوع، نگهداری دستشویی

fecal continence

نگهداری مدفوع

practicing continence to improve bladder control

تمرین نگهداری ادرار برای بهبود کنترل مثانه

noun uncountable

(از امیال جنسی) خودداری، خویشتن‌داری، پرهیزکاری، صیانت نفس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد continence

  1. noun self-restraint
    Synonyms:
    self-control moderation temperance abstinence sobriety refraining forbearance chastity abstemiousness virtue celibacy asceticism

ارجاع به لغت continence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «continence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/continence

لغات نزدیک continence

پیشنهاد بهبود معانی