فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Forbearance

fɔːrˈberns fɔːˈbeərəns

شکل جمع:

forbearances

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

خودداری، شکیبایی، تحمل، خویشتن‌داری، مدارا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

He showed forbearance towards offenders.

او نسبت به خطاکاران از خود چشم‌پوشی می‌کرد.

her forbearance in the face of hardships

بردباری و تحمل او در برابر مصائب

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد forbearance

  1. noun resisting, avoidance
    Synonyms:
    self-control restraint moderation temperance patience tolerance endurance resignation abstinence refraining fortitude living with going easy on patientness longanimity
    Antonyms:
    use indulgence involvement continuation pursual

ارجاع به لغت forbearance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «forbearance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/forbearance

لغات نزدیک forbearance

پیشنهاد بهبود معانی