اعتدال، میانهروی
The practice of temperance in all aspects of life is essential for personal growth.
تمرین اعتدال در تمام جنبههای زندگی برای رشد شخصی ضروری است.
His temperance in avoiding unhealthy foods has led to improved overall health.
میانهروی او در اجتناب از غذاهای ناسالم به بهبود سلامت کلی منجر شده است.
خودداری، بادهپرهیزی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Choosing temperance over indulgence led to a healthier lifestyle for her.
انتخاب بادهپرهیزی بهجای زیادهروی منجر به سبک زندگی سالمتری برای او شد.
The community lauded her for her dedication to temperance and abstinence from alcohol.
جامعه او را بهخاطر تعهدش به خودداری و پرهیز از الکل تحسین کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «temperance» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/temperance