آخرین به‌روزرسانی:

Abnegation

ˌæbnəˈɡeɪʃn ˌæbnəˈɡeɪʃn

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable formal

چشم‌پوشی، انکار نفس، ایثار، فداکاری، ازخودگذشتگی

Abnegation is the first step toward piety.

ایثار، اولین قدم در راه تقوا است.

True spiritual growth often requires a degree of abnegation.

رشد معنوی واقعی اغلب نیازمند سطحی از ازخودگذشتگی است.

noun uncountable

انکار، نفی، رد، بی‌توجهی، تکذیب، عدم پذیرش، شانه خالی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The government’s abnegation of responsibility was criticized by the media.

نفی مسئولیت توسط دولت، مورد انتقاد رسانه‌ها قرار گرفت.

His abnegation of duty during the crisis shocked everyone.

بی‌توجهی او به وظیفه‌اش در زمان بحران، همه را شوکه کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد abnegation

  1. noun denial, renouncement of something
    Synonyms:
    rejection refusal renunciation abandonment giving up relinquishment sacrifice self-denial abstinence forbearance eschewal stonewall surrender nixing temperance
    Antonyms:
    acquiescence admittance yielding surrender

ارجاع به لغت abnegation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «abnegation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/abnegation

لغات نزدیک abnegation

پیشنهاد بهبود معانی