گذشتهی ساده:
abnegatedشکل سوم:
abnegatedسومشخص مفرد:
abnegatesوجه وصفی حال:
abnegatingترک کردن، انکار کردن، بهخود حرام کردن، کف نفس کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He lived a simple and abnegating life.
او به طور ساده و ایثارگرانهای زندگی میکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «abnegate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/abnegate