چشم پوشیدن از، صرفنظر کردن از، رها کردن، خودداری کردن از
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Let us forgo formality!
بیایید تعارف را کنار بگذاریم!
She decided to forgo her vacation and stay by her uncle's bedside.
او تصمیم گرفت از تعطیلات خود صرفنظر کند و در کنار بستر عمویش بماند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «forgo» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/forgo