گذشتهی ساده:
abjuredشکل سوم:
abjuredسومشخص مفرد:
abjuresوجه وصفی حال:
abjuringسوگند شکستن، نقض عهد کردن، برای همیشه ترک گفتن، مرتد شدن، رافضی شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He abjured his former beliefs.
او عقاید قبلی خود را انکار کرد.
He abjured his allegiance to the Caliph.
بیعت خود را با خلیفه نقض کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «abjure» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/abjure