پس گرفتن، باز گرفتن، برداشتن، بیرون کشیدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
to withdraw one's resignation
استعفای خود را پس گرفتن
I withdrew $100 from my account.
100 دلار از حسابم برداشت کردم.
From the box he withdrew the old document.
سند کهنه را از جعبه بیرون آورد.
As soon as I looked at her, she withdrew her glance.
تا به او نگاه کردم، نگاهش را به طرف دیگر برگرداند.
He turned the key and withdrew the bolt.
کلید را چرخاند و چفت در را پس کشید.
دست کشیدن، عقبنشینی کردن، صرفنظر کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Illness forced him to withdraw from social activities.
بیماری او را مجبور کرد که از فعالیتهای اجتماعی دست بکشد.
After a bloody battle, the enemy withdrew.
پس از یک نبرد خونین دشمن عقبنشینی کرد.
در خود فرو رفتن، در فکر فرورفتن (و به اطراف توجه نداشتن)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «withdraw» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/withdraw