با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Withdraw

wɪðˈdrɑː wɪðˈdrɔː / / wɪθ-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    withdrew
  • شکل سوم:

    withdrawn
  • سوم شخص مفرد:

    withdraws
  • وجه وصفی حال:

    withdrawing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C1
پس گرفتن، باز گرفتن، برداشتن، بیرون کشیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- to withdraw one's resignation
- استعفای خود را پس گرفتن
- I withdrew $100 from my account.
- 100 دلار از حسابم برداشت کردم.
- From the box he withdrew the old document.
- سند کهنه را از جعبه بیرون آورد.
- As soon as I looked at her, she withdrew her glance.
- تا به او نگاه کردم، نگاهش را به طرف دیگر برگرداند.
- He turned the key and withdrew the bolt.
- کلید را چرخاند و چفت در را پس کشید.
verb - intransitive
دست کشیدن، عقب‌نشینی کردن، صرف‌نظر کردن
- Illness forced him to withdraw from social activities.
- بیماری او را مجبور کرد که از فعالیت‌های اجتماعی دست بکشد.
- After a bloody battle, the enemy withdrew.
- پس از یک نبرد خونین دشمن عقب‌نشینی کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد withdraw

  1. verb remove something or someone from situation
    Synonyms: abjure, absent oneself, back out, bail out, blow, book, bow out, check out, depart, detach, disengage, draw away, draw back, drop out, ease out, eliminate, exfiltrate, exit, extract, fall back, get away, get lost, get off, give ground, give way, go, keep aloof, keep apart, leave, make oneself scarce, phase out, pull back, pull out, quail, quit, recede, recoil, retire, retreat, run along, secede, seclude oneself, shrink, switch, take a hike, take away, take leave, take off, take out, vacate
    Antonyms: remain, stay
  2. verb retract; declare void
    Synonyms: abjure, abolish, abrogate, annul, ban, bar, call off, disavow, disclaim, dissolve, forswear, invalidate, nullify, quash, recall, recant, renege, renig, repress, repudiate, rescind, retire, reverse, revoke, stamp out, suppress, take back, unsay
    Antonyms: advance, allow, permit

Idioms

  • withdraw into oneself

    در خود فرو رفتن، در فکر فرورفتن (و به اطراف توجه نداشتن)

ارجاع به لغت withdraw

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «withdraw» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/withdraw

لغات نزدیک withdraw

پیشنهاد بهبود معانی