فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Disavow

ˌdɪsəˈvaʊ ˌdɪsəˈvaʊ

گذشته‌ی ساده:

disavowed

شکل سوم:

disavowed

سوم‌شخص مفرد:

disavows

وجه وصفی حال:

disavowing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

انکار، رد، نفی، ردکردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

He disavowed any knowledge of the conspiracy.

او هرگونه اطلاع درباره‌ی توطئه را انکار کرد.

She disavowed the actions of her subordinates.

او مسئولیت اعمال زیردستان خود را به عهده نگرفت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

his disavowal of responsibility for the accident

حاشای او نسبت به داشتن مسئولیت در حادثه

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disavow

  1. verb reject
    Synonyms:
    refuse deny disown reject disclaim contradict repudiate disallow negative impugn gainsay abjure renege forswear drop out welsh go back on word wash hands of weasel out of renig disacknowledge worm out of
    Antonyms:
    agree approve vow sanction vouch for

ارجاع به لغت disavow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disavow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disavow

لغات نزدیک disavow

پیشنهاد بهبود معانی