گذشتهی ساده:
disavowedشکل سوم:
disavowedسومشخص مفرد:
disavowsوجه وصفی حال:
disavowingانکار، رد، نفی، ردکردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He disavowed any knowledge of the conspiracy.
او هرگونه اطلاع دربارهی توطئه را انکار کرد.
She disavowed the actions of her subordinates.
او مسئولیت اعمال زیردستان خود را به عهده نگرفت.
his disavowal of responsibility for the accident
حاشای او نسبت به داشتن مسئولیت در حادثه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «disavow» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disavow