امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Contradict

ˌkɑːntrəˈdɪkt ˌkɒntrəˈdɪkt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    contradicted
  • شکل سوم:

    contradicted
  • سوم‌شخص مفرد:

    contradicts
  • وجه وصفی حال:

    contradicting

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive C1
رد کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
verb - transitive verb - intransitive
تناقض داشتن با، مخالف بودن با، سخن (کسی را) انکارکردن
- He contradicted everything I said.
- هرچه را که من گفتم تکذیب کرد.
- Recent events contradict his assertions.
- رویدادهای اخیر با ادعاهای او تناقض دارد.
- Never contradict your father!
- هرگز با پدرت مخالفت نکن!
- His practice contradicts his principles.
- عمل او با معتقدات اخلاقی او منافات دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد contradict

  1. verb be at variance with
    Synonyms:
    belie buck call in question challenge confront contravene controvert counter counteract cross dare deny differ disaffirm disclaim disprove dispute fly in the face of gainsay have bone to pick impugn negate negative oppose refuse to accept repudiate take on thumbs down traverse
    Antonyms:
    accept agree approve concede confirm corroborate OK reconcile sign verify vouch

Collocations

لغات هم‌خانواده contradict

  • verb - transitive
    contradict

ارجاع به لغت contradict

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «contradict» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/contradict

لغات نزدیک contradict

پیشنهاد بهبود معانی