گذشتهی ساده:
contradictedشکل سوم:
contradictedسومشخص مفرد:
contradictsوجه وصفی حال:
contradictingرد کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تناقض داشتن با، مخالف بودن با، سخن (کسی را) انکارکردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He contradicted everything I said.
هرچه را که من گفتم تکذیب کرد.
Recent events contradict his assertions.
رویدادهای اخیر با ادعاهای او تناقض دارد.
Never contradict your father!
هرگز با پدرت مخالفت نکن!
His practice contradicts his principles.
عمل او با معتقدات اخلاقی او منافات دارد.
گفتهها/اعمال خود را نقض کردن، ضدونقیض حرف زدن، اعمال متناقض داشتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «contradict» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/contradict