امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Corroborate

kəˈrɑːbəreɪt kəˈrɒbəreɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    corroborated
  • شکل سوم:

    corroborated
  • سوم‌شخص مفرد:

    corroborates
  • وجه وصفی حال:

    corroborating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adjective adverb
تأیید کردن، تقویت کردن، اثبات کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- to corroborate one's authority
- اختیارات خود را بسط دادن
- He did not offer any evidence to corroborate his claims.
- او مدرکی برای اثبات ادعاهای خود ارائه نداد.
- Laboratory tests also corroborated Einstein's theory.
- آزمون‌های آزمایشگاهی نیز نظریه‌ی انشتین را تأیید کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد corroborate

  1. verb back up information, story
    Synonyms:
    approve authenticate bear out certify check on check out check up confirm declare true document double check endorse establish give nod justify okay prove ratify rubber-stamp strengthen substantiate support sustain validate verify
    Antonyms:
    contradict deny disallow disclaim refute reject

ارجاع به لغت corroborate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «corroborate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/corroborate

لغات نزدیک corroborate

پیشنهاد بهبود معانی