فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Corroborative

kəˈrɑːbərəˌtɪv kəˈrɑːbərəˌtɪv kəˈrɒbərətɪv

معنی و نمونه‌جمله

adjective

مؤید، تأیید‌کننده، اثبات‌کننده، بازنمودین، بازنمودگر (corraboratory هم می‌گویند)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

You need to present corroborative evidence for your accusations.

شما باید مدارک و شواهدی در اثبات اتهاماتی که وارد می‌کنید، ارائه بدهید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد corroborative

  1. adjective confirmatory
    Synonyms:
    supporting collateral

ارجاع به لغت corroborative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «corroborative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/corroborative

لغات نزدیک corroborative

پیشنهاد بهبود معانی