گذشتهی ساده:
corrodedشکل سوم:
corrodedسومشخص مفرد:
corrodesوجه وصفی حال:
corrodingخوردن (اسید و فلزات)، پوسیدن، زنگ زدن (فلزات)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Some acids corrode metals.
برخی اسیدها فلزات را میخورند.
Gold does not corrode easily.
طلا به آسانی خورده نمیشود.
The car's radiator is completely corroded.
رادیاتور اتومبیل کاملاً زنگ زده است.
She felt that jealousy had corroded her relationship with her husband.
احساس میکرد که حسادت رابطهی او با شوهرش را خراب کرده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «corrode» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/corrode