گاز گرفتن، گزیدن، نیش زدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
My sister's dog bit me.
سگ خواهرم مرا گاز گرفت.
The lion bit off a piece of meat.
شیر تکهای از گوشت را (با دندان) کند.
He has the habit of biting his nails.
او عادت به جویدن ناخنهای خود دارد.
He was bitten by a lust for power.
شهوت قدرت وجودش را فراگرفته بود.
He was bitten by two charlatans.
دو شیاد سرش کلاه گذاشتند.
گاز گرفتن، گزیدن، نیش زدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Acid bites into the metal.
اسید فلز را میخورد.
The car wheels bit into the snow.
چرخهای ماشین محکم در برفها فرو میرفتند.
The tax takes quite a bite from my monthly pay.
مالیات حسابی از حقوق ماهیانهام میکاهد.
The rope bit into his hands.
طناب پوست دستش را برید.
گاز، گزش، گزندگی، نیش
mosquito bite
پشه گزیدگی
a dog bite
گازگرفتگی توسط سگ
There is a bite to Reza's words.
حرفهای رضا نیشدار است.
Julie took a bite of the apple and said, "O, how delicious!"
جولی گازی به سیب زد و گفت: «به، چه خوش طعم است!»
جلو دهان خود را گرفتن، از حرف زدن خودداری کردن
بریدن، فرورفتن در
bite off more than one can chew
لقمهی بزرگتر از دهان خود برداشتن، بیشتر از توانایی خود کاری را به عهده گرفتن
سختی چیزی را با شجاعت به جان خریدن، رنجی را با شکیبایی پذیرفتن، دل را به دریا زدن، خم به ابرو نیاوردن، دندان روی جگر گذاشتن، سوختن و ساختن
(عامیانه) حقناشناسی کردن، نمکنشناسی کردن، نمک خوردن و نمکدان شکستن
someone's bark is worse than his or her bite
هارتوپورت او زیاد است، اهل عمل نیست ولی سروصدایش زیاد است
مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد
برای دریافت وام یا هدیه یا رشوه فشار آوردن، اصرار کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bite» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bite