آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۱ آذر ۱۴۰۲

    Bite

    baɪt baɪt

    گذشته‌ی ساده:

    bit

    شکل سوم:

    bitten

    سوم‌شخص مفرد:

    bites

    وجه وصفی حال:

    biting

    شکل جمع:

    bites

    معنی bite | جمله با bite

    verb - transitive B1

    گاز گرفتن، گزیدن، نیش زدن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    My sister's dog bit me.

    سگ خواهرم مرا گاز گرفت.

    The lion bit off a piece of meat.

    شیر تکه‌ای از گوشت را (با دندان) کند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He has the habit of biting his nails.

    او عادت به جویدن ناخن‌های خود دارد.

    He was bitten by a lust for power.

    شهوت قدرت وجودش را فراگرفته بود.

    He was bitten by two charlatans.

    دو شیاد سرش کلاه گذاشتند.

    verb - intransitive

    گاز گرفتن، گزیدن، نیش زدن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    Acid bites into the metal.

    اسید فلز را می‌خورد.

    The car wheels bit into the snow.

    چرخ‌های ماشین محکم در برف‌ها فرو می‌رفتند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The tax takes quite a bite from my monthly pay.

    مالیات حسابی از حقوق ماهیانه‌ام می‌کاهد.

    The rope bit into his hands.

    طناب پوست دستش را برید.

    noun countable

    گاز، گزش، گزندگی، نیش

    mosquito bite

    پشه گزیدگی

    a dog bite

    گازگرفتگی توسط سگ

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    There is a bite to Reza's words.

    حرف‌های رضا نیش‌دار است.

    Julie took a bite of the apple and said, "O, how delicious!"

    جولی گازی به سیب زد و گفت: «به، چه خوش طعم است!»

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد bite

    1. noun injury from gripping, tearing
      Synonyms:
      pain wound injury laceration sting itch pinch nip smarting tooth marks chomp gob prick chaw
    1. noun mouthful of food
      Synonyms:
      taste piece morsel snack nibble sample refreshment light meal nosh drop sop brunch
    1. noun pungency; stinging sensation
      Synonyms:
      sting burn spice kick punch piquancy edge zip zap guts
    1. noun allotment
      Synonyms:
      share part portion allowance quota lot piece cut slice
    1. verb grip or tear with teeth
      Synonyms:
      eat chew munch chomp gnaw nip snap crunch crush cut sever pierce wound rend lacerate seize hold pinch taste nibble masticate ruminate champ chaw chaw on take a chunk out of clamp tooth
    1. verb corrode, eat away
      Synonyms:
      wear away eat into rust rot decay erode eat away burn consume oxidize deteriorate dissolve decompose etch engrave sear scour slash sting tingle smart
    1. verb take a chance
      Synonyms:
      risk volunteer nibble get hooked be victim
      Antonyms:
      be careful

    Phrasal verbs

    bite back

    جلو دهان خود را گرفتن، از حرف زدن خودداری کردن

    bite into

    بریدن، فرورفتن در

    Idioms

    bite off more than one can chew

    لقمه‌ی بزرگتر از دهان خود برداشتن، بیشتر از توانایی خود کاری را به عهده گرفتن

    bite the bullet

    سختی چیزی را با شجاعت به جان خریدن، رنجی را با شکیبایی پذیرفتن، دل را به دریا زدن، خم به ابرو نیاوردن، دندان روی جگر گذاشتن، سوختن و ساختن

    bite the hand that feeds one

    (عامیانه) حق‌ناشناسی کردن، نمک‌نشناسی کردن، نمک خوردن و نمکدان شکستن

    someone's bark is worse than his or her bite

    هارت‌وپورت او زیاد است، اهل عمل نیست ولی سروصدایش زیاد است

    once bitten, twice shy

    مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد

    Idioms بیشتر

    put the bite on

    برای دریافت وام یا هدیه یا رشوه فشار آوردن، اصرار کردن

    سوال‌های رایج bite

    گذشته‌ی ساده bite چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده bite در زبان انگلیسی bit است.

    شکل سوم bite چی میشه؟

    شکل سوم bite در زبان انگلیسی bitten است.

    شکل جمع bite چی میشه؟

    شکل جمع bite در زبان انگلیسی bites است.

    وجه وصفی حال bite چی میشه؟

    وجه وصفی حال bite در زبان انگلیسی biting است.

    سوم‌شخص مفرد bite چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد bite در زبان انگلیسی bites است.

    ارجاع به لغت bite

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «bite» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bite

    لغات نزدیک bite

    • - bitchy
    • - bitcoin
    • - bite
    • - bite back
    • - bite into
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.