فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bitchy

ˈbɪtʃi ˈbɪtʃi

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

(عامیانه) بدخلق، بدجنس، با بدجنسی، پر رو (بیشتر درمورد زنان به‌کار می‌رود)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

Being bitchy was one of Kokab's failings.

پرمدعایی یکی از نکات ضعف کوکب بود.

bitchy behavior

کولیگری

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bitchy

  1. adjective characterized by intense ill will or spite
    Synonyms:
    mean nasty evil wicked hateful malicious spiteful vicious malignant malevolent venomous poisonous black catty cattish malign despiteful

ارجاع به لغت bitchy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bitchy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bitchy

لغات نزدیک bitchy

پیشنهاد بهبود معانی