حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
آخرین بهروزرسانی:
Malign
məˈlaɪn
məˈlaɪn
معنی malign | جمله با malign
verb - transitive
adjective
پزشکی بدخیم، بدنهاد، بدخواهی کردن، بدنام کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Enemies maligned the lady to the point that she was expelled.
دشمنان از آن خانم آنقدر بدگویی کردند که اخراج شد.
a malign influence
اثر سوء، تأثیر اهریمنی
انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد malign
-
adjective hurtful, injuriousSynonyms:
-
verb slander, defameSynonyms:defame abuse harm injure dirty blacken slur smear stain tarnish soil insult misrepresent besmirch denigrate disparage detract calumniate vilify depreciate scandalize defile pollute taint asperse revile traduce vituperate accuse bad-mouth backbite speak ill of run down cast aspersion mudsling tear down roast rap derogate opprobriate bespatter spatter befoul villainize take a swipe at curse decry
ارجاع به لغت malign
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
کپی
معنی لغت «malign» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/malign
لغات نزدیک malign
- - malicious
- - malicious mischief
- - malign
- - malignancecy
- - malignancy
