رجوع شود به: champ
(با حالت عصبی مدام) گاز گرفتن، با صدا جویدن، قرچقرچ کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He chomped on his cigar.
مدام ته سیگارش را میجوید.
صدای جویدن، ملچ ملچ، قرچ قرچ
a dog's chomp when eating a bone
صدای قرچقرچ سگ هنگام خوردن استخوان
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «chomp» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chomp