امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Nip

nɪp nɪp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    nipped
  • شکل سوم:

    nipped
  • سوم‌شخص مفرد:

    nips
  • وجه وصفی حال:

    nipping

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive informal
انگلیسی بریتانیایی سر زدن، برای مدت کوتاهی جایی رفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- I need to nip to the store before it closes.
- قبل‌از بسته شدن باید به فروشگاه بروم.
- He will nip over to his friend's house for a brief visit.
- او برای ملاقات کوتاهی به خانه‌ی دوستش سر می‌زند.
verb - intransitive verb - transitive
گاز گرفتن، نیشگون گرفتن، (بین دو چیز) فشار دادن، گرفتن، گیر کردن
- He nipped my ear between his fingers and pulled.
- گوشم را میان دو انگشتش گرفت و کشید.
- I nipped my finger in the door.
- انگشتم لای در گیر کرد.
- He nipped his grandson between his knees.
- نوه‌اش را بین زانوهایش گرفت و فشرد.
noun uncountable informal
سوز، سرما
- There is a nip in the air.
- هوا سوز دارد.
- I felt a nip on my nose during our evening stroll.
- در حین قدم زدن عصرانه‌مان، سرمایی روی بینی‌ام احساس کردم.
noun countable uncountable
نیش، گاز
- He felt a sharp nip from the curious puppy's teeth.
- گاز تیزی را از دندان‌های توله‌سگ فضول احساس کرد.
- She winced at the nip of the insect on her arm.
- او از نیش حشره روی بازویش خود را تکان داد.
noun countable informal
انگلیسی بریتانیایی (نوشیدنی الکی) جرعه، قلپ
- He had a nip of the Gin.
- یک جرعه از جین را نوشید.
- She offered him a nip of whiskey to ease his nerves.
- او برای آرام کردن اعصابش جرعه‌ای ویسکی به او تعارف کرد.
noun countable
قدیمی ناپسند نیپ (یکی از نام‌های تحقیرآمیز نژادی علیه مردمان ژاپنی و نژاد آن‌ها)
- Nip is an extremely offensive word for a Japanese person.
- نیپ کلمه‌ای بسیار توهین‌آمیز برای ژاپنی‌هاست.
- Nip is an ethnic slur against people of Japanese descent and origin.
- نیپ توهینی قومی به مردم ژاپنی‌تبار و اصیل است.
verb - transitive
جدا کردن، کندن، بریدن، زدن
- With his teeth he nipped the cigar's end and then lit it.
- با دندان ته سیگار برگ را کند و سپس آن را روشن کرد.
- I nipped off the corner of the page with scissors.
- گوشه‌ی صفحه را با قیچی بریدم.
- If you nip some of the blooms, the rosebush will grow faster.
- اگر برخی از غنچه‌ها را بزنی، بته‌ی گل سرخ زودتر رشد خواهد کرد.
verb - transitive
مانع رشدونمو شدن، صدمه‌ زدن، جلوی پیشرفت یا رشد چیزی را گرفتن، آسیب رساندن، با ناکامی مواجه شدن، شکست خوردن
- His plans were nipped in their infancy.
- نقشه‌های او از آغاز با ناکامی مواجه شدند.
- Our plans were nipped in the bud.
- نقشه‌های ما در همان اوائل با شکست مواجه شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nip

  1. noun swallow, taste
    Synonyms:
    bite catch dram drop finger jolt morsel mouthful nibble pinch portion shot sip slug snifter soupçon toothful
    Antonyms:
    mouthful
  1. verb bite; take small part
    Synonyms:
    catch clip compress grip munch nab at nibble pinch sink teeth into snag snap snip squeeze take a chunk out of tweak twinge twitch
    Antonyms:
    gorge
  1. verb stop, thwart
    Synonyms:
    arrest balk blight check dash end frustrate
    Antonyms:
    allow encourage permit

Phrasal verbs

  • nip in

    (انگلیس - عامیانه - رانندگی یا مسابقه) یک‌وری رفتن، قیقاج رفتن، جلوی کسی پیچیدن

Idioms

  • nip and tuck

    (مسابقه یا عمل و غیره) دارای عاقبت نامعلوم، دارای نیرو یا امتیاز تقریباً برابر

  • nip in the bud

    غنچه را کندن یا سرما زدن، جوانه را کشتن، در نطفه کشتن (خفه کردن)

    از آغاز با ناکامی روبه‌رو کردن یا شدن

ارجاع به لغت nip

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nip» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nip

لغات نزدیک nip

پیشنهاد بهبود معانی