گذشتهی ساده:
snippedشکل سوم:
snippedسومشخص مفرد:
snipsوجه وصفی حال:
snippingشکل جمع:
snipsچیدن، زدن، قیچی کردن، پشم چیدن، بهسرعت قاپیدن، کش رفتن، قطعه، برش، آدم احمق، ته سیگار، آدم کوچک یا بیاهمیت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Snip the end of this thread.
ته این نخ را بزن.
Make a snip in the cloth here.
پارچه را در اینجا چاک بده.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «snip» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/snip