Snip

snɪp snɪp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    snipped
  • شکل سوم:

    snipped
  • سوم‌شخص مفرد:

    snips
  • وجه وصفی حال:

    snipping
  • شکل جمع:

    snips

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb interjection
چیدن، زدن، قیچی کردن، پشم چیدن، به‌سرعت قاپیدن، کش رفتن، قطعه، برش، آدم احمق، ته سیگار، آدم کوچک یا بی‌اهمیت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Snip the end of this thread.
- ته این نخ را بزن.
- Make a snip in the cloth here.
- پارچه را در اینجا چاک بده.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد snip

  1. verb Cultivate, tend, and cut back the growth of
    Synonyms: clip, cut, nip off, trim, bit, slice, nip, easy, fragment, crop, incision, piece, scrap, shear, lop, shorten, shred, dress, prune, snip off, cut back
  2. noun The act of clipping or snipping
    Synonyms: snippet, clip, clipping, snipping

ارجاع به لغت snip

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «snip» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/snip

لغات نزدیک snip

پیشنهاد بهبود معانی