فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Snip

snɪp snɪp

گذشته‌ی ساده:

snipped

شکل سوم:

snipped

سوم‌شخص مفرد:

snips

وجه وصفی حال:

snipping

شکل جمع:

snips

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb interjection

چیدن، زدن، قیچی کردن، پشم چیدن، به‌سرعت قاپیدن، کش رفتن، قطعه، برش، آدم احمق، ته سیگار، آدم کوچک یا بی‌اهمیت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

Snip the end of this thread.

ته این نخ را بزن.

Make a snip in the cloth here.

پارچه را در اینجا چاک بده.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد snip

  1. verb cultivate, tend, and cut back the growth of
    Synonyms:
    cut trim clip cut back shorten prune crop shear lop dress snip off nip slice bit piece fragment scrap incision shred nip off easy
  1. noun the act of clipping or snipping
    Synonyms:
    clip clipping snippet snipping

ارجاع به لغت snip

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «snip» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/snip

لغات نزدیک snip

پیشنهاد بهبود معانی