پشم ... را چیدن، پشم ... را قیچی کردن (گوسفند)، زدن، چیدن، قیچی کردن (پشم گوسفند)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
He sheared the sheep before the hot summer months arrived.
او پشم گوسفندان را قبل از رسیدن ماههای گرم تابستان میچید.
It takes skill and practice to shear a sheep.
قیچی کردن پشم گوسفند به مهارت و تمرین نیاز دارد.
قیچی کردن، زدن (موی شخص)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She sheared the baby's curly hair away.
موهای فرفری کودک را قیچی کرد.
He asked him to shear his hair.
از او خواست موهایش را بزند.
کنده شدن، ورآمدن، شکافته شدن (در اثر فشار)
The boat was shearing the water.
قایق سینهی آب را میشکافت.
The tree branch sheared off in the strong wind.
شاخهی درخت بر اثر باد شدید کنده شد.
The impact sheared off the bolts.
برخورد موجب شکاف پیچ و مهرهها شد.
(انگلیسی اسکاتلندی) درو کردن (با داس)، با داس درو کردن
The farmer used a sharp sickle to shear the wheat in the field.
کشاورز از داس تیز برای درو کردن گندم در مزرعه استفاده کرد.
He sheared the ripe barley with precision and speed.
جو رسیده را با دقت و سرعت درو کرد.
بریدن، هرس کردن (با قیچی باغبانی یا هر چیز مشابه دیگر)
The gardener sheared the overgrown hedge.
باغبان پرچین بیش از حد رشدکرده را برید.
The gardener had to shear the bushes.
باغبان مجبور شد بوتهها را هرس کند.
گرفتن، بازستاندن، محروم کردن (از حق یا سلامتی یا قدرت و غیره)
His recent illness has shorn him of strength.
بیماری اخیر رمق او را گرفته است.
The unexpected betrayal sheared her of her trust in others.
خیانت غیرمنتظره اعتماد او به دیگران را گرفت.
زمینشناسی به حرکت درآوردن (تودهی سنگ و غیره)
The earthquake's powerful force shear rocks along the fault line.
نیروی قدرتمند زلزله سنگها را در امتداد خط گسل به حرکت درمیآورد.
The earthquake caused the tectonic plates to shear.
زمینلرزه باعث حرکت صفحات تکتونیکی شد.
قیچی بزرگ (معمولاً بهصورت جمع میآید)
The gardener used her shears to trim the overgrown bushes.
باغبان از قیچی بزرگ خود برای هرس بوتههای بیش از حد رشدکرده استفاده کرد.
The tailor's shears were incredibly sharp.
قیچی بزرگ خیاط فوقالعاده تیز بود.
تیغهی قیچی (بزرگ)
A single shear is useless without its counterpart.
یک تیغه بدون همتای خود بلااستفاده است.
the shear's pointed tip
نوک تیز تیغهی قیچی
آهنبر (معمولاً بهصورت جمع میآید)
The blacksmith used the shears to trim the edges of the metal piece.
آهنگر از آهنبر برای کوتاه کردن لبههای قطعهی فلزی استفاده میکرد.
I could hear the sound of shears as the metalworker shaped the metal sheets.
وقتی فلزکار به ورقهای فلزی شکل میداد، میتوانستم صدای آهنبر را بشنوم.
بالابر (متشکل از دو یا گاه چند تیغهی عمودی که در انتهای فوقانی آنها به هم چسبیدهاند) (معمولآ بهصورت جمع میآید)
the massive shears
بالابر عظیم
With the help of the shears, they successfully lifted the cannons onto the deck.
آنها با کمک بالابر توپها را با موفقیت روی عرشه سوار کردند.
(مکانیک جامدات) نیروی برشی
Engineers calculated the shear.
مهندسان نیروی برشی را محاسبه کردند.
The sudden increase in shear within the column exposed a potential weakness.
افزایش ناگهانی نیروی برشی در ستون ضعف بالقوه را نشان داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «shear» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shear