با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Groom

ɡruːm / / ɡrʊm ɡruːm / / ɡrʊm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    groomed
  • شکل سوم:

    groomed
  • سوم‌شخص مفرد:

    grooms
  • وجه وصفی حال:

    grooming
  • شکل جمع:

    grooms

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
داماد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- bride and groom
- عروس و داماد
verb - transitive countable
(اسب، سگ و غیره) تیمار کردن، تمیز کردن
- Two men were assigned to groom the horses.
- دو نفر مرد مأمور قشو زدن به اسب‌ها شدند.
adjective countable
تمیز و آراسته کردن، آرایش کردن
- His hair was nicely groomed.
- موهایش خوب آرایش شده بود.
- a well-groomed lady
- بانوی خوش‌لباس و خوش‌آرایش
- badly groomed
- بدلباس، بد سر‌و‌وضع، ژولیده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد groom

  1. noun man being married
    Synonyms: benedict, bridegroom, fiancé, husband, spouse, suitor
    Antonyms: bride
  2. noun stable attendant; servant
    Synonyms: equerry, hostler, stable person
  3. verb make ready, prepare physically
    Synonyms: brush, clean, coach, comb, curry, dress, drill, educate, lick into shape, make attractive, make presentable, nurture, preen, prep, pretty up, prim, prime, primp, put through grind, put through mill, ready, refine, refresh, rub down, shape up, sleek, slick up, smarten up, spiff up, spruce up, tend, tidy, train, turn out
    Antonyms: forget, ignore

Collocations

ارجاع به لغت groom

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «groom» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/groom

لغات نزدیک groom

پیشنهاد بهبود معانی