فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Preen

priːn priːn

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb

سنجاق سینه، خود را آراستن، با منقار و زبان خود را آراستن، به خود بالیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

Sparrows were preening themselves and their twitter was loud.

گنجشکها مشغول پرآرایی بودند و صدای جیک جیک آن‌ها بلند بود.

A cat preens its fur.

گربه موی خود را با لیسیدن تمیز می‌کند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She spends hours preening herself in front of the mirror.

او ساعت‌ها جلو آینه به خودش ور می‌رود.

He preened himself on having succeeded in the exams.

به‌خاطر موفقیت در امتحانات به خود می‌بالید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد preen

  1. verb admire and clean oneself
    Synonyms:
    clean tidy groom spruce up pretty beautify primp prettify doll up prink

ارجاع به لغت preen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «preen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/preen

لغات نزدیک preen

پیشنهاد بهبود معانی