فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Preen

priːn priːn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adverb
    سنجاق سینه، خود را آراستن، با منقار و زبان خود را آراستن، به خود بالیدن
    • - Sparrows were preening themselves and their twitter was loud.
    • - گنجشکها مشغول پرآرایی بودند و صدای جیک جیک آن‌ها بلند بود.
    • - A cat preens its fur.
    • - گربه موی خود را با لیسیدن تمیز می‌کند.
    • - She spends hours preening herself in front of the mirror.
    • - او ساعت‌ها جلو آینه به خودش ور می‌رود.
    • - He preened himself on having succeeded in the exams.
    • - به‌خاطر موفقیت در امتحانات به خود می‌بالید.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد preen

  1. verb admire and clean oneself
    Synonyms: beautify, clean, doll up, groom, prettify, pretty, primp, prink, spruce up, tidy

ارجاع به لغت preen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «preen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/preen

لغات نزدیک preen

پیشنهاد بهبود معانی