سنجاق سینه، خود را آراستن، با منقار و زبان خود را آراستن، به خود بالیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Sparrows were preening themselves and their twitter was loud.
گنجشکها مشغول پرآرایی بودند و صدای جیک جیک آنها بلند بود.
A cat preens its fur.
گربه موی خود را با لیسیدن تمیز میکند.
She spends hours preening herself in front of the mirror.
او ساعتها جلو آینه به خودش ور میرود.
He preened himself on having succeeded in the exams.
بهخاطر موفقیت در امتحانات به خود میبالید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «preen» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/preen