آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۸ شهریور ۱۴۰۴

    Tend

    tend tend

    گذشته‌ی ساده:

    tended

    شکل سوم:

    tended

    سوم‌شخص مفرد:

    tends

    وجه وصفی حال:

    tending

    معنی tend | جمله با tend

    verb - intransitive B2

    تمایل داشتن، میل کردن، گرایش داشتن، عادت داشتن، معمولاً … بودن غالباً … بودن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    Modern designs tend to simplicity.

    طرح‌های جدید به‌ سادگی تمایل دارند.

    He tends towards extreme views.

    او نسبت به عقاید افراطی گرایش دارد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    This motor tends to overheat.

    این موتور زود داغ می‌شود.

    You mind your own business and I'll tend to mine.

    تو سرت به کار خودت باشد و من هم به کارهای خودم می‌رسم (در کار من دخالت نکن).

    This road tends south.

    این جاده رو به جنوب است (به جنوب می‌رود).

    This kind of attitude tends to defeat.

    اینگونه طرز برخورد به شکست خواهد انجامید.

    verb - transitive formal

    مراقبت کردن، پرستاری کردن، رسیدگی کردن، نگهداری کردن، تیمار کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    Who is tending the store in your absence?

    در نبود تو، چه کسی از مغازه مراقبت می‌کند؟

    Farmers must tend their animals every day.

    کشاورزان باید هر روز از حیواناتشان نگهداری کنند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to tend plants

    گیاه پرورش دادن

    to tend the sick

    از بیماران پرستاری کردن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد tend

    1. verb be apt, likely
      Synonyms:
      be inclined be likely incline lean gravitate drift trend be disposed be liable be conducive be predisposed have a tendency dispose lead favor contribute influence point aim bear head go move turn look impel have an inclination make for move toward conduce result in serve to redound verge on be in the habit of be biased be prejudiced
    1. verb care for
      Synonyms:
      take care of look after watch attend mind manage handle keep protect maintain supervise guard administer oversee nurture foster control serve nurse defend direct see to feed cherish cultivate accomplish perform do safeguard watch over cater to minister to see after shield wait on keep an eye on baby-sit watch out for take under wing keep tabs on ride herd on corral shepherd do for sit
      Antonyms:
      neglect ignore abandon

    Phrasal verbs

    tend on

    خدمت کردن، دست‌به‌سینه جلوی کسی ایستادن، تیمار کردن

    Collocations

    tend to agree

    متمایل به موافق بودن

    tend to disagree

    متمایل به مخالفت بودن، معمولا مخالفت کردن

    سوال‌های رایج tend

    گذشته‌ی ساده tend چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده tend در زبان انگلیسی tended است.

    شکل سوم tend چی میشه؟

    شکل سوم tend در زبان انگلیسی tended است.

    وجه وصفی حال tend چی میشه؟

    وجه وصفی حال tend در زبان انگلیسی tending است.

    سوم‌شخص مفرد tend چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد tend در زبان انگلیسی tends است.

    ارجاع به لغت tend

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «tend» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tend

    لغات نزدیک tend

    • - tenantry
    • - tench
    • - tend
    • - tend on
    • - tend to agree
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.