گذشتهی ساده:
fosteredشکل سوم:
fosteredسومشخص مفرد:
fostersوجه وصفی حال:
fosteringپرورش دادن، پروراندن، بزرگ کردن (کودک)
The couple had a strong desire to foster children and help them overcome their past traumas.
این زوج تمایل زیادی به پرورش بچهها و کمک به آنها برای غلبه بر آسیبهای گذشتهی خود داشتند.
They fostered two orphan girls.
آنها دو دختر یتیم را بزرگ کردند.
پرورش دادن، پروراندن، پروبال دادن، ترویج کردن (دوستی و غیره)، تشویق کردن، تقویت کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to foster discontent
ناخشنودی را پروراندن
The government is trying to foster carpet weaving.
دولت در تلاش است تا قالیبافی را تقویت کند.
–خوانده، نا– (برای اشاره به کسی که از کودکان و معمولاً برای مدتی محدود مراقبت میکند و والد قانونی کودک نیست)
a foster brother
برادرخوانده
a foster parent
ناپدری یا نامادری
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «foster» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/foster