شکل جمع:
foster parentsوالد موقت، سرپرست موقت کودک، والد رضاعی (فردی که بهطور موقت سرپرستی کودکی را که والدینش را از دست داده یا از آنها جدا شده است را برعهده میگیرد)
The child was placed with a foster parent after being removed from their biological family.
کودک پساز جدا شدن از خانوادهی بیولوژیکیاش به والد موقت سپرده شد.
They have been foster parents for over five years, providing care to many children.
آنها بیشاز پنج سال است که والدین رضاعی هستند و از کودکان بسیاری مراقبت کردهاند.
سرپرست موقت حیوانات (فردی که بهطور موقت از حیوانی آسیب دیده یا منتظر پذیرش مراقبت میکند)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The foster parent cared for the injured cat until it recovered.
سرپرست موقت تا زمان بهبودی از گربهی آسیبدیده مراقبت کرد.
The foster parent provided a warm, loving environment for the rescued puppy.
سرپرست موقت محیطی گرم و پرمحبت را برای تولهسگ نجاتیافته فراهم کرد.
سرپرست غیروالد، سرپرست غیربیولوژیکی حیوان (حیوانی که از حیوان دیگری که فرزند او نیست، مراقبت میکند)
A chimpanzee acted as a foster parent for a baby monkey.
شامپانزه بهعنوان سرپرست غیروالد از بچه میمون مراقبت کرد.
The lioness became a foster parent to the orphaned cub.
شیر ماده بهعنوان سرپرست غیربیولوژیکی تولهشیری یتیم، از او مراقبت کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «foster parent» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/foster-parent