آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۶ بهمن ۱۴۰۳

    Encourage

    ɪnˈkɜrːɪdʒ ɪnˈkʌrɪdʒ

    گذشته‌ی ساده:

    encouraged

    شکل سوم:

    encouraged

    سوم‌شخص مفرد:

    encourages

    وجه وصفی حال:

    encouraging

    معنی encourage | جمله با encourage

    verb - transitive B1

    تشویق کردن، دلگرم کردن، تقویت کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه

    مشاهده

    I encouraged them to learn foreign languages.

    آن‌ها را تشویق کردم که زبان‌های خارجی را بیاموزند.

    A teacher who encouraged students to riot.

    معلمی که دانش‌آموزان را به شورش می‌انگیزاند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Success encouraged her to try again.

    موفقیت او را ترغیب کرد که باز هم تلاش کند.

    verb - transitive

    پیش بردن، پروردن، رواج دادن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    the government's plans to encourage literacy

    برنامه‌های دولت برای ترویج سواد‌آموزی

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد encourage

    1. verb stimulate spiritually
      Synonyms:
      inspire stir excite animate cheer rouse boost refresh revive comfort strengthen energize rally restore brighten praise console gladden spur instigate push incite embolden hearten reassure buck up enliven steel fortify buoy revitalize inspirit cheer up goad prick sway galvanize psych up prop up revivify give shot in arm applaud
      Antonyms:
      discourage depress deter dampen deject dissuade dispirit uninspire
    1. verb give support; help
      Synonyms:
      support aid assist back promote advance further strengthen improve endorse uphold bolster reinforce sustain approve advocate befriend comfort relieve serve favor foster boost abet brace console fortify side with sanction subsidize succor get behind push back up spur egg on second reassure root for go for countenance solace prevail develop invite give a leg up smile upon pull for instigate pat on the back subscribe to ease
      Antonyms:
      discourage deter block confuse

    لغات هم‌خانواده encourage

    • noun
      encouragement
    • adjective
      encouraged, encouraging
    • verb - transitive
      encourage
    • adverb
      encouragingly

    سوال‌های رایج encourage

    گذشته‌ی ساده encourage چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده encourage در زبان انگلیسی encouraged است.

    شکل سوم encourage چی میشه؟

    شکل سوم encourage در زبان انگلیسی encouraged است.

    وجه وصفی حال encourage چی میشه؟

    وجه وصفی حال encourage در زبان انگلیسی encouraging است.

    سوم‌شخص مفرد encourage چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد encourage در زبان انگلیسی encourages است.

    ارجاع به لغت encourage

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «encourage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/encourage

    لغات نزدیک encourage

    • - encounter
    • - encounter a difficulty
    • - encourage
    • - encouraged
    • - encouragement
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    eventually everlasting every one every other day exchange student exercise authority let go horny matcha pollen ghee tick off sine Ju quartz سبیل زن‌ذلیل ستبر سترگ سجود اتراق کردن اولویت بالاخره انضباط محابا پلمب پلمب کردن افتادن انداختن تزیین
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.