امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Deject

dɪˈdʒekt dɪˈdʒekt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

verb - transitive adjective
پژمان، نژند، افسرده، ناراحت وغمگین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
verb - transitive adjective
پژمان کردن، افسردن، دل‌شکسته کردن
- The thought of death dejected his spirits.
- فکر مرگ روحیه‌ی او را افسرده کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deject

  1. verb To make sad or gloomy
    Synonyms:
    dispirit depress discourage oppress cast down sadden dishearten get-down weigh down dismay demoralize demoralise
  1. adjective
    Synonyms:
    dejected abased disconsolate disheartened dispirited funereal humbled inconsolable melancholic melancholy prostrate
  1. noun
    Synonyms:
    dejection depression gloominess

ارجاع به لغت deject

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deject» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deject

لغات نزدیک deject

پیشنهاد بهبود معانی