سر حال آوردن، خوشحال کردن (کسی)، غمت نباشه (در ابتدای جمله)
My dog always knows how to cheer me up when I'm feeling sad.
سگ من همیشه میداند وقتی غمگین هستم چگونه مرا سر حال بیاورد.
I bought a bouquet of colorful flowers to cheer up my mom.
یک دستهگل رنگارنگ خریدم تا مامانم را شاد کنم.
Cheer up! He will come back soon.
غمت نباشه! خیلی زود برمیگرده.
سر حال آمدن، شاد شدن، خوشحال شدن، گل از گل (کسی) شکفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
After a long and tiring day, I decided to watch a comedy to cheer up.
بعد از یک روز طولانی و طاقتفرسا تصمیم گرفتم یک کمدی ببینم تا سر حال بیایم.
Listening to my favorite music always helps to cheer me up when I'm feeling down.
گوش دادن به موسیقی مورد علاقهام همیشه به من کمک میکند که وقتی احساس ناراحتی میکنم، شاد شوم.
خوشنما کردن، خوشایند کردن، دلپذیر کردن (چیزی)
Bright colors really cheer up a home.
رنگهای روشن واقعاً خانه را خوشنما میکنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cheer up» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cheer-up