۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Dampen

ˈdæmpən ˈdæmpən

گذشته‌ی ساده:

dampened

شکل سوم:

dampened

سوم‌شخص مفرد:

dampens

وجه وصفی حال:

dampening

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adverb

خفه کردن، خفه شدن، تعدیل کردن

verb - transitive adverb

رطوبت پیدا کردن، مرطوب کردن، افسرده شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The rain didn't even dampen the ground.

باران زمین را حتی نم‌دار هم نکرد.

First dampen the sponge.

اول اسفنج را نم‌دار بکن.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

His reluctance dampened our enthusiasm.

بی‌میلی او شوق و ذوق ما را کم کرد.

A rise in production costs could dampen our sales.

بالا رفتن هزینه‌ی تولید ممکن است فروش ما را کساد کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dampen

  1. verb make wet
    Synonyms:
    wet water moisten spray sprinkle rinse dabble humidify bedew besprinkle
    Antonyms:
    dry
  1. verb spoil spirits
    Synonyms:
    discourage depress deject dull diminish check restrain cool moderate inhibit curb chill dismay disspirit deaden stifle allay mute muffle dash cloud humble
    Antonyms:
    encourage hearten brighten inspirit uplift

سوال‌های رایج dampen

گذشته‌ی ساده dampen چی میشه؟

گذشته‌ی ساده dampen در زبان انگلیسی dampened است.

شکل سوم dampen چی میشه؟

شکل سوم dampen در زبان انگلیسی dampened است.

وجه وصفی حال dampen چی میشه؟

وجه وصفی حال dampen در زبان انگلیسی dampening است.

سوم‌شخص مفرد dampen چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد dampen در زبان انگلیسی dampens است.

ارجاع به لغت dampen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dampen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dampen

لغات نزدیک dampen

پیشنهاد بهبود معانی