گذشتهی ساده:
dabbledشکل سوم:
dabbledسومشخص مفرد:
dabblesوجه وصفی حال:
dabblingرنگ پاشیدن، نم زدن، (کمکم) تر کردن، در آب شلپ شلپ کردن، سرسری کارکردن، بهطور تفریحی کاری را کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The moon hung over the harbor dabbling the waves with gold.
ماه بر فراز بندرگاه آویخته بود و امواج را طلاپاش میکرد.
Her boots were dabbled with mud.
پوتینهای او به گل آغشته شده بود.
The children sat dabbling their fingers in the water.
بچهها نشسته بودند و با انگشتان خود در آب بازی میکردند.
For a while, the millionaire dabbled at painting.
مرد میلیونر چند صباحی با نقاشی خود را سرگرم کرد.
He only dabbles in politics.
علاقهی او به سیاست سرسری است.
He is not a dedicated painter, just a dabbler.
او یک نقاش جدی نیست و فقط از روی هوس کار میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dabble» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dabble