با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Dabble

ˈdæbl ˈdæbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dabbled
  • شکل سوم:

    dabbled
  • سوم شخص مفرد:

    dabbles
  • وجه وصفی حال:

    dabbling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive verb - intransitive adverb
    رنگ پاشیدن، نم زدن، (کم‌کم) تر کردن، در آب شلپ شلپ کردن، سرسری کارکردن، به‌طور تفریحی کاری را کردن
    • - The moon hung over the harbor dabbling the waves with gold.
    • - ماه بر فراز بندرگاه آویخته بود و امواج را طلاپاش می‌کرد.
    • - Her boots were dabbled with mud.
    • - پوتین‌های او به گل آغشته شده بود.
    • - The children sat dabbling their fingers in the water.
    • - بچه‌ها نشسته بودند و با انگشتان خود در آب بازی می‌کردند.
    • - For a while, the millionaire dabbled at painting.
    • - مرد میلیونر چند صباحی با نقاشی خود را سرگرم کرد.
    • - He only dabbles in politics.
    • - علاقه‌ی او به سیاست سرسری است.
    • - He is not a dedicated painter, just a dabbler.
    • - او یک نقاش جدی نیست و فقط از روی هوس کار می‌کند.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dabble

  1. verb play at; tinker
    Synonyms: amuse oneself with, be amateur, dally, dilly-dally, fiddle with, flirt with, horse around, idle, kid around, mess around, monkey, monkey around, muck around, not be serious, play, play around, play games with, toy with, trifle, trifle with, work superficially
    Antonyms: take seriously

ارجاع به لغت dabble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dabble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dabble

لغات نزدیک dabble

پیشنهاد بهبود معانی