فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Dabble

ˈdæbl ˈdæbl

گذشته‌ی ساده:

dabbled

شکل سوم:

dabbled

سوم‌شخص مفرد:

dabbles

وجه وصفی حال:

dabbling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive adverb

رنگ پاشیدن، نم زدن، (کم‌کم) تر کردن، در آب شلپ شلپ کردن، سرسری کارکردن، به‌طور تفریحی کاری را کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The moon hung over the harbor dabbling the waves with gold.

ماه بر فراز بندرگاه آویخته بود و امواج را طلاپاش می‌کرد.

Her boots were dabbled with mud.

پوتین‌های او به گل آغشته شده بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The children sat dabbling their fingers in the water.

بچه‌ها نشسته بودند و با انگشتان خود در آب بازی می‌کردند.

For a while, the millionaire dabbled at painting.

مرد میلیونر چند صباحی با نقاشی خود را سرگرم کرد.

He only dabbles in politics.

علاقه‌ی او به سیاست سرسری است.

He is not a dedicated painter, just a dabbler.

او یک نقاش جدی نیست و فقط از روی هوس کار می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dabble

  1. verb play at; tinker
    Synonyms:
    play play around mess around toy with fiddle with play at monkey around horse around idle dally tinker amuse oneself with monkey kid around trifle with not be serious muck around play games with flirt with trifle be amateur dilly-dally work superficially
    Antonyms:
    take seriously

ارجاع به لغت dabble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dabble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dabble

لغات نزدیک dabble

پیشنهاد بهبود معانی