فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Kid Around

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

phrasal verb
مسخره‌بازی درآوردن، شوخی خرکی کردن، الم‌شنگه راه انداختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد kid around

  1. verb tease
    Synonyms:
    mock ridicule taunt annoy bother pester harass badger bait needle rib razz roast banter chaff dog goad ride disturb pick on fool around give a hard time josh lead on nudge

ارجاع به لغت kid around

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «kid around» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/kid-around

لغات نزدیک kid around

پیشنهاد بهبود معانی