گذشتهی ساده:
ribbedشکل سوم:
ribbedسومشخص مفرد:
ribsوجه وصفی حال:
ribbingشکل جمع:
ribsکالبدشناسی دنده
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالبدشناسی
A human has twelve pairs of ribs.
انسان دوازده جفت دنده دارد.
The doctor confirmed that her rib was fractured.
پزشک تأیید کرد که دندهی او شکسته است.
دنده (گوشت)، گوشت دنده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The chef seasoned the rib with a blend of herbs and spices.
سرآشپز گوشت دنده را با ترکیبی از گیاهان و ادویهها مزهدار کرد.
The chef added a sprinkle of salt and pepper on the ribs.
سرآشپز به دندهها کمی نمک و فلفل زد.
دنده (هر یک از تیرهای عرضی ته قایق و کشتی که تنهی آن را مستحکم میکند)
The carpenter carefully measured each rib for the boat's frame.
نجار هر دنده را برای فریم قایق بهدقت اندازه گرفت.
The old ship had a broken rib that needed immediate repair.
یکی از دندههای کشتی قدیمی شکسته بود و نیاز به تعمیر فوری داشت.
پوشاک نقش کبریتی، شیار برجسته، راهراه برجسته
The knitted hat had a rib around the brim.
دور کلاه بافتنی شیار برجسته وجود داشت.
The rib on the blanket made it extra cozy.
نقش کبریتی روی پتو آن را بسیار گرم و نرم کرده است.
دست انداختن، سر به سر ... گذاشتن، شوخی کردن با، مسخره کردن
The spectators were ribbing the umpire.
تماشاچیان داور مسابقه را دست میانداختند.
He was ribbed because of his accent.
به دلیل لهجهاش او را مسخره میکردند.
دنده (چتر)
The umbrella's ribs bent under the strong gusts of wind.
دندههای چتر زیر وزش باد شدید خم شد.
After the storm, he noticed one rib had snapped.
پس از طوفان متوجه شد که یکی از دندهها شکسته است.
همسر (مؤنث)، زوجه (براساس روایتی که در آن به خلقت حوا از دندهی آدم اشاره شده است)
He always spoke lovingly about his rib.
او همیشه درمورد همسرش با محبت صحبت میکرد.
They say behind every successful man is a strong rib.
میگویند پشت هر مرد موفقی همسری قوی حضور دارد.
بالدنده (عضو فرعی سازهی بال و سطوح دم در انواع هواگرد که در راستای وتر قرار دارد و شکل ظاهری بال و سطوح دم را حفظ میکند)
A damaged rib can compromise the airplane's aerodynamic performance.
بالدندهی آسیبدیده میتواند عملکرد آیرودینامیکی هواپیما را به خطر بیندازد.
Each wing of the plane is made up of multiple ribs.
هر بال هواپیما از چندین بالدنده تشکیل شده است.
معماری تویزه، باریکه (روی طاق در سبک گوتیک و رومانسک)
Each rib in the Romanesque church contributed to the overall structural integrity.
هر تویزه در کلیسای رومانسک به یکپارچگی ساختاری کلی کمک میکند.
The rib of the Gothic vault divided the ceiling into geometric patterns.
باریکهی طاق گوتیک سقف را به الگوهای هندسی تقسیم میکند.
جانورشناسی رگه (روی بال حشرات)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
The intricate rib pattern in the bee's wing fascinated the entomologists.
الگوی پیچیدهی رگه در بال زنبور حشرهشناسان را مجذوب خود کرد.
The rib of the butterfly's wing shimmered in the sunlight.
رگهی بال پروانه زیر نور خورشید میدرخشید.
گیاهشناسی رگبرگ اصلی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی گیاهشناسی
Damage to the rib can affect the leaf's overall health.
آسیب به رگبرگ اصلی میتواند بر سلامت کلی برگ تأثیر بگذارد.
The rib extends to the tip of the leaf.
رگبرگ اصلی تا نوک برگ امتداد دارد.
دندهدار کردن، پشتبند زدن، (با تسمه یا هر چیز دندهمانند) محکم کردن
The blacksmith ribbed the handle of the sword.
آهنگر دستهی شمشیر را دندهدار کرد.
The boat builder will rib the hull for added strength.
سازندهی قایق برای استحکام بیشتر، بدنه را دندهدار خواهد کرد.
پوشاک شیاردار کردن (پارچه یا بافتنی) (بهگونهای که رجهای عمودی در آن ایجاد شود)
She learned how to rib a hat for the first time.
یاد گرفت که چگونه کلاه را شیاردار کند.
The fashion designer decided to rib the dress.
طراح مد تصمیم گرفت لباس را شیاردار کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rib» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rib