گذشتهی ساده:
ridgedشکل سوم:
ridgedسومشخص مفرد:
ridgesوجه وصفی حال:
ridgingشکل جمع:
ridgesبرآمدگی، مرز، لبه، خطالرأس، خرپشته، نوک، مرزبندی کردن، شیاردار کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We walked along the mountain ridge.
در راستای ستیغ کوه پیادهروی کردیم.
the ridge of the roof
خطالرأس تاق (شیروانی)
the ridge of a wave
کوهان موج
To plant beans, one must first ridge the land.
برای کشت لوبیا اول باید زمین را شیار شیار کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ridge» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ridge