آیکن بنر

فقط تا پایان شهریور فرصت دارید اشتراک را با قیمت فعلی تهیه کنید

خرید اشتراک با قیمت فعلی فقط تا پایان شهریور

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Backbone

ˈbækboʊn ˈbækbəʊn

شکل جمع:

backbones

معنی backbone | جمله با backbone

noun

تیره پشت، ستون فقرات، (مجازاً) پشت، استقامت، استواری، استحکام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

Banking is the backbone of every country's economy.

بانکداری ستون اصلی اقتصاد هر کشور است.

He doesn't have the backbone to do it.

جرئت انجام آن را ندارد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He lacked the necessary backbone for this job.

او پشتکار لازم برای این شغل را نداشت.

a man of backbone

مرد پرغیرت

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد backbone

  1. noun strength of character
    Antonyms:
    weakness powerlessness spinelessness ineptness
  1. noun spinal column of vertebrate

سوال‌های رایج backbone

شکل جمع backbone چی میشه؟

شکل جمع backbone در زبان انگلیسی backbones است.

ارجاع به لغت backbone

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «backbone» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/backbone

لغات نزدیک backbone

پیشنهاد بهبود معانی