فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Willpower

ˈwɪlpaʊər ˈwɪlˌpaʊə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun C2
    عزم راسخ، تصمیم جدی، نیروی اراده
    • - He quit his addiction through willpower alone.
    • - فقط با قدرت اراده اعتیاد خود را ترک کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد willpower

  1. noun personal determination
    Synonyms: discipline, drive, firmness, fixity, force, grit, resolution, resolve, self-control, self-discipline, self-government, self-restraint, single-mindedness, strength, will

ارجاع به لغت willpower

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «willpower» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/willpower

لغات نزدیک willpower

پیشنهاد بهبود معانی