شکل نوشتاری دیگر این لغت: willy nilly
خواهینخواهی، خواهناخواه، بالاجبار
We came to this world willy-nilly and we go willy-nilly.
خواهینخواهی به این جهان آمدیم و خواهینخواهی خواهیم رفت.
The boss made all the employees attend the meeting willy-nilly.
رئیس همهی کارمندان را مجبور کرد بالاجبار در جلسه شرکت کنند.
بدون نظم و ترتیب، با بینظمی، بهطور بینظم، با هرجومرج
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The books on the shelf were arranged willy-nilly.
کتابهای روی قفسه بدون نظم و ترتیب چیده شده بودند.
The papers on my desk were scattered willy-nilly.
کاغذهای روی میز من بهطور بینظم پراکنده بودند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «willy-nilly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/willy-nilly