فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Willy-nilly

ˌwɪli ˈnɪli ˌwɪli ˈnɪli

توضیحات:

شکل نوشتاری دیگر این لغت: willy nilly

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb informal

خواهی‌نخواهی، خواه‌ناخواه، بالاجبار

We came to this world willy-nilly and we go willy-nilly.

خواهی‌نخواهی به این جهان آمدیم و خواهی‌نخواهی خواهیم رفت.

The boss made all the employees attend the meeting willy-nilly.

رئیس همه‌ی کارمندان را مجبور کرد بالاجبار در جلسه شرکت کنند.

adverb informal

بدون نظم و ترتیب، با بی‌نظمی، به‌‌طور بی‌نظم، با هرج‌ومرج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The books on the shelf were arranged willy-nilly.

کتاب‌های روی قفسه بدون نظم و ترتیب چیده شده بودند.

The papers on my desk were scattered willy-nilly.

کاغذهای روی میز من به‌‌طور بی‌نظم پراکنده بودند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد willy-nilly

  1. adverb without regard to desire or inclination
    Synonyms:
    involuntarily randomly arbitrarily indiscriminately haphazardly helplessly at-random perforce every-which-way without any ways
  1. adjective
    Synonyms:
    unavoidable inevitable ambivalent disordered

ارجاع به لغت willy-nilly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «willy-nilly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/willy-nilly

لغات نزدیک willy-nilly

پیشنهاد بهبود معانی