بهصورت نسنجیده، بهطور سهلانگارانه، بهطرز فکرنشده، بهصورت سرسری، بهطرز بیرویه، بهطور بیقاعده، بدون حسابکتاب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The teacher graded the papers indiscriminately.
معلم برگهها را بهطور سرسری تصحیح کرد.
She criticized people indiscriminately, without considering their feelings.
او بدون در نظر گرفتن احساسات دیگران، بهطور نسنجیده از مردم انتقاد میکرد.
They cleared the land indiscriminately, without considering the environmental impact.
آنها زمین را بهصورت یلخی پاکسازی کردند، بدون اینکه تأثیرات زیستمحیطی را در نظر بگیرند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «indiscriminately» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/indiscriminately