فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Guts

ɡʌts ɡʌts

گذشته‌ی ساده:

gutted

شکل سوم:

gutted

وجه وصفی حال:

gutting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun plural C2

دل‌وجرئت، جسارت، رشادت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

I don’t think I’d have the guts to say that to his face.

فکر نمی‌کنم جرئت این را داشته باشم که توی رویش بگویم.

You don't have the guts to shoot me.

جرئتش را نداری که به من شلیک کنی.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد guts

  1. noun nerve, boldness
    Synonyms:
    courage spirit backbone heart grit resolution pluck sand spine boldness moxie fortitude daring intestinal fortitude willpower mettle dauntlessness hardihood forcefulness audacity spunk effrontery
    Antonyms:
    fear cowardice timidity

Idioms

to hate someone's guts

(عامیانه) از کسی بیزار بودن

to have someone's guts for garter

سخت تنبیه کردن، دمار درآوردن

to work (or scream) one's guts out

با تمام وجود کار کردن (یا فریاد کشیدن)

ارجاع به لغت guts

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «guts» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/guts

لغات نزدیک guts

پیشنهاد بهبود معانی