گذشتهی ساده:
guttedشکل سوم:
guttedوجه وصفی حال:
guttingدلوجرئت، جسارت، رشادت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I don’t think I’d have the guts to say that to his face.
فکر نمیکنم جرئت این را داشته باشم که توی رویش بگویم.
You don't have the guts to shoot me.
جرئتش را نداری که به من شلیک کنی.
(عامیانه) از کسی بیزار بودن
to have someone's guts for garter
سخت تنبیه کردن، دمار درآوردن
to work (or scream) one's guts out
با تمام وجود کار کردن (یا فریاد کشیدن)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «guts» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/guts