با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Guts

ɡʌts ɡʌts
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    gutted
  • شکل سوم:

    gutted
  • وجه وصفی حال:

    gutting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun plural C2
    دل‌وجرئت، جسارت، رشادت
    • - I don’t think I’d have the guts to say that to his face.
    • - فکر نمی‌کنم جرئت این را داشته باشم که توی رویش بگویم.
    • - You don't have the guts to shoot me.
    • - جرئتش را نداری که به من شلیک کنی.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد guts

  1. noun nerve, boldness
    Synonyms: audacity, backbone, courage, daring, dauntlessness, effrontery, forcefulness, fortitude, grit, hardihood, heart, intestinal fortitude, mettle, moxie, pluck, resolution, sand, spine, spirit, spunk, willpower
    Antonyms: cowardice, fear, timidity

Idioms

ارجاع به لغت guts

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «guts» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/guts

لغات نزدیک guts

پیشنهاد بهبود معانی