گذشتهی ساده:
pluckedشکل سوم:
pluckedسومشخص مفرد:
plucksوجه وصفی حال:
pluckingشهامت، شجاعت، تصمیم، دل و جرئت، انقباض، کندن، چیدن، کشیدن، به صدا درآوردن، گلچین کردن، لخت کردن، ناگهان کشیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to pluck grapes
انگور چیدن
He plucked a flower for his mother.
گلی برای مادرش چید.
to pluck a rooster
پر خروس را کندن
a plucked chicken
مرغ پرکنده
Does she also pluck her eyebrows?
آیا او هم زیر ابروی خود را بر میدارد؟
She plucked the map down from the wall.
نقشه را از دیوار پایین کشید.
He plucked the book out of my hand.
کتاب را از دستم قاپید.
The occupiers plucked down the church.
اشغالگران کلیسا را خراب کردند.
A strong wind plucked the sails to bits.
یک باد نیرومند بادبانها را از هم درید.
She began plucking the guitar.
شروع کرد به گیتار زدن.
دل و جرئت پیدا کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pluck» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pluck