Bravery

ˈbreɪvəri ˈbreɪvəri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B2
دلیری، شجاعت، جلوه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- bravery in action
- دلاوری در عملیات (نظامی)
- the bravery of the men who rescued children from the fire
- شجاعت مردانی که کودکان را از آتش‌سوزی نجات دادند
- full of pageantry, banners, and bravery
- پر از مراسم پر زرق‌وبرق و پرچم‌ها و جلال و جبروت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bravery

  1. noun boldness
    Synonyms: courage, daring, dauntlessness, fearlessness, fortitude, gallantry, grit, guts, hardiness, heroism, indomitability, intrepidity, mettle, pluck, pluckiness, spirit, spunk, valor
    Antonyms: cowardice, diffidence, humility, timidity

ارجاع به لغت bravery

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bravery» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bravery

لغات نزدیک bravery

پیشنهاد بهبود معانی