فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bravo

ˈbrɑːvoʊ ˌbrɑːˈvəʊ

گذشته‌ی ساده:

bravoed

وجه وصفی حال:

bravoing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

interjection noun

براوو، دست مریزاد، آفرین، دمت گرم

Bravo, my friend! Your hard work and dedication paid off.

براوو دوست من! تلاش و فداکاری‌ات نتیجه داد.

The audience shouted "Bravo!".

تماشاگران فریاد زدند: «آفرین!»

verb - transitive

براوو گفتن، آفرین گفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The coach bravoed the team for their exceptional effort and hard work during the game.

مربی به تیم دلیل خاطر تلاش استثنایی و سخت‌کوشی در طول بازی براوو گفت.

As the final note of the symphony played, the entire hall bravoed.

هنگامی که نت آخر سمفونی نواخته شد، کل سالن آفرین گفتند.

noun

آدمکش حرفه‌ای، آدمکش مزدور، قاتل اجیرشده

The wealthy businessman hired a bravo to eliminate his business rival.

تاجر ثروتمند آدمکشی را استخدام کرد تا رقیب تجاری او را از سر راه بردارد.

The police were determined to capture the bravo and put an end to his reign of terror.

پلیس مصمم بود که آدمکش حرفه‌ای را دستگیر کند و به حکومت ترس و وحشت او پایان دهد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bravo

  1. noun a murderer (especially one who kills a prominent political figure) who kills by a surprise attack and often is hired to do the deed
    Synonyms:
    assassin assassinator

ارجاع به لغت bravo

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bravo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bravo

لغات نزدیک bravo

پیشنهاد بهبود معانی