امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Snatch

snætʃ snætʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    snatched
  • شکل سوم:

    snatched
  • سوم شخص مفرد:

    snatches
  • وجه وصفی حال:

    snatching
  • شکل جمع:

    snatches

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive C2
    قاپ زدن، چنگ زدن، قاپیدن
    • - snatch a meal
    • - تندی غذایی خوردن، لقمه‌ای زدن
    • - snatch some sleep
    • - چرتی زدن
    • - make a snatch at something
    • - به چیزی چنگ زدن، چیزی را قاپ زدن
    • - snatch victory from the jaws of defeat
    • - شکست حتمی را به پیروزی تبدیل کردن
    • - snatch defeat the jaws of victory
    • - پیروزی را به شکست مبدل کردن
    • - snatch at something
    • - چنگ انداختن به، پریدن به طرف، سعی در گرفتن ... کردن، غنیمت شمردن، مغتنم شمردن، جسبیدن به
    نمونه‌جمله‌های بیشتر
  • verb - transitive
    دزدیدن، ربودن، گروگان گرفتن
  • verb - transitive
    غنیمت شمردن، مغتنم شمردن
  • noun
    قاپ‌زنی، چنگ‌زنی
  • noun
    دزدیدن، ربودن
  • noun
    تکه، پاره، بریده، قطعه، خرده
    • - in snatches
    • - بریده‌بریده، خرده‌خرده، تکه‌تکه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد snatch

  1. noun small part
    Synonyms: bit, fragment, piece, smattering, snippet, spell
    Antonyms: whole
  2. verb grab away
    Synonyms: abduct, catch, clap hands on, clutch, collar, gain, get fingers on, grapple, grasp, grip, jerk, jump, kidnap, make off with, nab, nail, pluck, pull, rescue, seize, snag, spirit away, steal, take, win, wrench, wrest, yank
    Antonyms: give, receive

ارجاع به لغت snatch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «snatch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/snatch

لغات نزدیک snatch

پیشنهاد بهبود معانی